ترور و قتل، یکی از پایه های حکومت ولایت فقیه
به یاد و نام فرماندهان نظامی که با طراحی از پیش تعیین شده به قتل رسیدند.
حال که 39 سال بعد از حادثه هواپیمای سی 130 ارتش در 7 مهر 1360 و کشته شدن فرماندهان نظامی، سرهنگ بهمن فرقانی سرپرست تیم بررسی این حادثه نتیجه و گزارش بررسی تیم را آشکار و بیان کرده است (1)، برای آن دسته از کسانی که در طراحی از پیش تعیین شده به منظور قتل فرماندهان نظامی شک و شبهه ای داشتند، با این گزارش مسجل می شود که سانحه، یک سانحه طبیعی و اتفاقی نبوده، بلکه برای قتل فرماندهان نظامی از پیش طراحی شده است. اینجانب در سال 1377 در کتاب اوین جامعه شناسی زندانی و زندانبان با استناد به کتاب «عبور از بحران» خاطرات روزانه سال 60 آقای هاشمی رفسنجانی و ایماء و اشاره هائی که وی در یادداشتهای خود به دست داده بود، با شناختی که از روش و منش حکومت جمهوری ولایت فقیه داشتم برایم مسلم شده بود که سانحه هوا پیمای نظامی سی – 130، یک سانحه طبیعی و اتفاقی نبوده، بلکه این سانحه برای از بین بردن و قتل فرماندهان نظامی طراحی شده بود.
در جامعه هميشه كسانى هستند كه بدليل داشتن موقعيت اجتماعى، انقلابى و يا شرايط ويژه سياسى و يا نظامى آنان، سر به نيست كردنشان از طريق پرونده سازى و متهم كردن آنان به وابستگى به اين و يا آن كشور امكان پذير نيست. از اين رو اينگونه اشخاص را با توطئه هاى گوناگون سر به نيست مىكنند و سپس برايشان اشك تمساح مىريزند و يا به درجه رفيع شهادت نائل مىگردانند و در غالب موارد هم از شهادت شان براى اغفال و تحميق هرچه بيشتر توده برانگيخته شده، استفاده هاى تبليغى مىكنند. چند نمونه از اين سر به نيست كردنها در جمهورى اسلامى با استناد به كتاب " عبور از بحران " آقاى هاشمى رفسنجانى كه سرنخهائى را بدست داده:
دكتر مصطفى چمران، آيت اللَّه لاهوتى، تيمسار فلاحى و سرهنگ فكورى و...
در کتاب به آنها پرداخته شده است.
اما در این بحث از چگونگی قتل دكتر مصطفى چمران و آيت اللَّه لاهوتى می گذرم و علاقه مندان می توانند به چاپ دوم کتاب جامعه شناسی زندانی و زندانبان ص 83-76 که در سایت قابل دسترسی است مراجعه کنند (2) ولی در اینجا به قتل فرماندهان نظامی پرداخته می شود. و ابتدا، در زیر آنچه قبلاً در کتاب « جامعه شناسی زندانی و زندانبان » آمده، به نقل از کتاب ذکر می شود و سپس به نتیجه گزارش سرپست تیم تحقیق سانحه هواپیمای سی 130 سرهنگ بهمن فرقانی پرداخته خواهد شد:
قتل تيمسار فلاحى و سرهنگ فكورى:
«براى روشن شدن توطئه قتل سران نظامى، لازم است به عقب برگرديم و زمينه چينى نابودى سران نظامى را با كمك اعترافات ولى فقيه پشت پرده جمهورى اسلامى، آقاى هاشمى رفسنجانى مورد ارزيابى قرار دهيم:
"... در خصوص جنگ و فرماندهى ارتش، مطالب و احتمالات زيادى داريم. فرماندهى بخاطر ناهماهنگى و وحشت از نيروهاى خالص اسلامى، مايل است نيروهاى غير اسلامى را در ارتش حاكم كند - كه منافع مشترك پيدا كردهاند- و نيروهاى خالص دينى را يا منزوى و يا منفصل نمايد. خلبان شيرودى كه سمبل ايمان و شجاعت و تلاش است، در پادگان ابوذر به من مىگفت كه امروز ايمان مىجنگد نه تخصص، و مىخواهند دست مؤمنان را كوتاه كنند. ايشان همراه و همرزم خلبان شهيد كشورى و خلبان شهيد آشورى است. وحشت داشت و به من گفت پيامش را به شما بگويم و ضبط هم شده، احتمال اينكه مديران جنگ بعلل سياسى طالب طولانى شدن جنگ باشند، وجود دارد و اين احتمال تكليف آور است. احتمالا آقاى بنى صدر بمنظور تضعيف دولت و شايد - بعضى هم باشند- براى اجراى منويات امريكا و... مخصوصاً كمبود مهمات و اسلحه قابل توجه است. در اين مورد لازم است جنابعالى سريعاً فكرى بفرماييد و بهتر است در يك جلسه طولانى و محرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشى نظير صياد شيرازى، نامجو، سليمى، شيرودى و... با حضور ماها در خدمتتان بحث و تصميم گيرى شود." (3)
با وجوديكه سران نظامى از بين رفتند و فرماندهى جنگ و ارتش طبق منويات آقاى هاشمى بدست نيروهاى خالص اسلامى مورد اعتماد وى افتاد، حتى بعد از فتح خرمشهر مانع صلح شد و طبق گفته احمد خمينى، آقاى خمينى مايل بود كه جنگ تمام بشود، اما مسئولان جنگ موافق پايان كار نبودند(4) جنگ را براى اجراى منويات امريكا و انگليس طولانى كردند تا سرانجام جام زهر را به آقاى خمينى نوشاندند.
سه شنبه 4 فروردين
"با آقاى خامنهاى تلفنى صحبت كردم، صحبت از زياده طلبى آقاى بنى صدر در مورد اختيارات شوراى عالى دفاع پس از برگشت به قانون اساسى و (همچنين) فشار آقاى فلاحى (رئيس ستاد مشترك ارتش) براى تحويل گرفتن اسناد دبيرخانه شورا بود." ( عبور از بجران ص 37)
پنجشنبه 28 خرداد
"در باره شوراى فرماندهى نيروهاى مسلح، با امام صحبت شد. نظر ايشان اين بود كه فعلا به همين وضع بماند تا شخص يا اشخاص مناسبى پيدا شوند. پيشنهاد احمدآقا را دادم. ايشان گفتند احمد در هيچ كارى نبايد وارد شود. آقايان فلاحى و فكورى را آنجا ملاقات كردم. نگران بودند ولى مىگفتند اگر ارتش در جريانات سياسى دخالت نكند بهتر است و از اين جهت عزل بنى صدر را خوب مىدانستند." ( همان کتاب ص 160)
سه شنبه 23 تير
"گروهى از نيروى هوايى آمدند و پيشنهادهايى داشتند براى تعويض كادر ستاد نيرو پس از سرهنگ جواد فكورى كه احتمالا پست فرماندهى نيروى هوايى را براى پست وزارت دفاع از دست بدهد، چون قانون اساسى دو شغل را اجازه نمىدهد" (همان کتاب ص 201 كتاب)
سه شنبه 3 مرداد
"افطار را در نخست وزيرى با آقايان رجائى، احمد خمينى، موسوى اردبيلى، تيمسار فلاحى و سرهنگ فكورى صرف كردم. فلاحى از عملكرد دادگاه انقلاب و انجمنهاى اسلامى و امنيت شغلى افسران شكايت داشت و چاره جويى مىكرد" (همان کتاب ص 215 كتاب)
چهارشنبه 7 مرداد
"ظهر گروهى از همافران آمدند و خيلى ناراحت بودند و خواهان تصفيه در نيروى هوايى بودند. با توجه به فرار بنى صدر با هواپيمايى از اين نيرو. در دفتر آقاى رجايى فوراً جلسه با حضور آقاى موسوى اردبيلى و سرهنگ فكورى فرمانده نيروى هوايى تشكيل داديم. سرهنگ فكورى خيلى ترسيده و تعادل خود را از دست داده بود و مىگفت نيروى هوايى با اين دو مورد فرار هواپيما متزلزل شده است. گفتم زمينه خوبى براى تصفيه ضد انقلاب در نيرو پيش آمده. با مشورت انجمن اسلامى سياسى - ايدئولوژى نيرو و دادگاه انقلاب ارتش، تصميمات مهمى گرفتيم. ستاد فرماندهى و فرماندهان پايگاهها را عوض كرديم. جانشين فرمانده را آقاى سرهنگ معينى قرار داديم. اختيارات آقاى فكورى را به معينى داديم." (همان کتاب ص 219 كتاب)
يكشنبه 15 شهريور
"پيش از ظهر در خانه ماندم. اول وقت سرهنگ جواد فكورى، فرمانده نيروى هوايى آمد و تذكراتى در مورد جنگ داشت. پيشنهاد بركنارى فرمانده نيروى زمينى را مىداد. در اين مورد با تيمسار فلاحى همراهند. اين اختلاف قابل توجه است و مزاحم كار؛ از تصفيه نيروى هوايى گله داشت، اين هم جالب توجه است" (همان کتاب ص 217 كتاب)
جمعه 20 شهريور
"عصر در مجلس جلسه شوراى عالى دفاع داشتيم. از تأخير عمليات مقرره ناراحت بودند. گفتند سپاه آماده نبود. سرهنگ معينى پور را بعنوان فرمانده نيروى هوايى تعيين كرديم و سرهنگ جواد فكورى را مشاور ستاد. سپس جلسه مشورتى داشتيم. احمد آقا هم در هر دو جلسه شركت داشت" (همان کتاب ص 278)
سه شنبه 7 مهر
"اول شب خبر رسيد كه هواپيماى حامل تعدادى مجروح جنگى، جنازه و چند نفر از سران نظامى، تيمسار فلاحى رئيس ستاد، سرهنگ نامجو وزير دفاع، كلاهدوز قائم مقام سپاه و سرهنگ فكورى و ... نزديك تهران، كهريزك سقوط كرده، عدهاى شهيد و عدهاى زخمىاند. تا آخر شب با مراكز نظامى در تماس 130- Cبودم. خبر روشنى در علت سقوط و سرنوشت آقايان بدست نيامد. احتمال خرابكارى مىرود. امكان معمولى بودن حادثه هم هست، بايد تحقيق شود. تلخى حادثه فشار و سنگينى زيادى برايم آورد." (همان کتاب ص 307 )
چهارشنبه 8 مهر
"اول وقت با ستاد مشترك تماس گرفتم. حادثه هواپيما هنوز در ابهام است. احتمال شهادت فرماندهان نظامى زيادتر شده، چون جلوى هواپيما سوخته است، ولى خلبان و كمك خلبان زندهاند. تيمى براى تحقيق اعزام شدهاند. با احمدآقا و جاهاى ديگر تماس گرفتم. قرار شد اعلاميهاى كه فقط اصل خبر را مىدهد پخش شود. ساعت 9 صبح در دفتر مهدوى (كنى) با حضور احمدآقا و آقاى موسوى اردبيلى و آقاى خامنهاى جلسهاى داشتيم. تحقيقات نشان مىدهد كه به احتمال قوى خرابكارى نبوده است و چهار نفر آقايان فلاحى، نامجو، كلاهدوز و فكورى جزو شهدا هستند. هواپيما حامل 33 جنازه، 32 مجروح و 25 نفر مسافر ديگر بوده است كه فقط 23 نفر زنده ماندهاند. اعلاميهاى تهيه شد و امام هم بيانيه دادند. در مورد جانشين آنها مشورت كرديم و تشييع جنازه را به فردا موكول كرديم." (همان کتاب ص 208)
در رابطه با اين حادثه نكات زير حائز اهميت است :
1- اگر براستى هواپيما سقوط مىكرد، به محض برخورد به زمين منفجر مىشد و آتش مىگرفت، در اينصورت بعيد بود كه سرنشينان آن جان سالم بدر ببرند، در حاليكه خلبان، كمك خلبان و 23 نفر ديگر زنده ماندهاند.
2- فقط جلوى هواپيما سوخته است. وقتى هواپيمايى خارج از باند فرودگاهى سقوط مىكند، بر اثر ضربهاى كه هنگام برخورد با زمين به آن وارد مىشود، آتش مىگيرد و در يك لحظه آتش سوزى به تمام قسمتهاى ديگر سرايت مىكند و نه اينكه فقط جلوى آن آتش بگيرد و به جاهاى ديگر سرايت نكند. در لحظه سقوط هم امكانات آتش نشانى در زمين موجود نبوده است كه بلافاصله مأمورين آتش نشانى از سرايت آتش به ساير قسمتها جلوگيرى بعمل آورند.
3- آقاى هاشمى روز بعد از سقوط مىگويد، چون جلوى هواپيما سوخته است، احتمال شهادت فرماندهان نظامى زيادتر شده، ولى خلبان و كمك خلبان زندهاند. براى آقاى هاشمى نيز ظاهراً جاى تعجب است، با وجوديكه جلوى هواپيما سوخته، خلبان و كمك خلبان كه در جلوى هواپيما در كابين هستند زندهاند، اما فرماندهان نظامى سوختهاند. اگر اين يك توطئه از پيش طراحى شده نبوده، آقاى هاشمى از كجا مىدانست كه خلبان و كمك خلبان زندهاند، ولى احتمال شهادت فرماندهان نظامى زيادتر شده. ثانياً چه رابطهاى است ميان سوختن جلوى هواپيما و زيادتر شدن احتمال شهادت فرماندهان نظامى و زنده ماندن خلبان و كمك خلبان؟ اين نكته به اين مطلب اشارت دارد كه هواپيما سقوط نكرده و به زمين نشسته و در زمين توطئه اجرا شده است.
4- چون هواپيما نظامى بوده است، در عرف نظامى و سلسله مراتبى، قائده چنين است كه براى احترام، فرماندهان نظامى را در كابين جلوى هواپيما، جايى كه خلبان و كمك خلبان هستند جا مىدهند و آقاى هاشمى نيز به اين نكته معترف است. پس اگر جلوى هواپيما بسوزد و بخاطر آن آتش سوزى، فرماندهان نظامى از بين رفتهاند، خلبان و كمك خلبان نيز مىبايستى همراه آنان از بين رفته باشند.
5- در اين حادثه نيز مثل ساير حوادث، اول با احمدآقا، كسى كه در غالب توطئه ها همگام، همراه و يا طراح و پيشنهاد دهنده بوده است تماس مىگيرد و سپس با سايرين جلسه مىگذارد.
6- در خاطرات 8 مهر مىنويسد: حادثه هواپيما هنوز در ابهام است و تيم براى تحقيق اعزام شده است. شب بعد از حادثه مىگويد: بايد تحقيق شود. صبح اول وقت مىگويد: با ستاد مشترك تماس گرفتم، حادثه هواپيما هنوز در ابهام است، تيمى براى تحقيق اعزام شدهاند. اما ساعت 9 صبح گزارش و تحقيقات رسيده و نتيجه تحقيقات نشان مىدهد كه به احتمال قوى خرابكارى نبوده است و چهار نفر آقايان فلاحى، فكورى، نامجو و كلاهدوز جزو شهدا هستند. چه تيم مجرب و كار آزمودهاى بودهاند كه فورى در ظرف كمتر از چند ساعت از يك چنين حادثهاى تحقيق كرده و نتيجه آنرا نيز اعلام كردهاند. تحقيقات و گزارش تيم تحقيقاتى كجا انتشار پيدا كرد و به اطلاع چه كسان و مقاماتى رسيد. آيا خانواده هاى شهداى اين حادثه اجازه داشتند آنرا مطالعه و يا در اختيار وكلاى خود قرار دهند؟
7- هواپيما حامل 33 جنازه، 32 مجروح و 25 مسافر ديگر بوده است كه فقط 23 نفر زنده ماندهاند. اينجانب با يكى از آن زنده ها در مورد چگونگى اين حادثه صحبت كردم. وى گفت كه من در حال و هواى خودم بودم. با ورود به فضاى تهران ديدم شهر روشن است. بعد از چند لحظهاى ديدم كه هواپيما در حال نشستن است، فكر كردم كه به باند فرودگاه رسيدهايم و هواپيما براى فرود و نشستن پايين ميآيد. ناگهان در روى زمين صداى مهيبى شنيده و آتش و دود و غبارى را مشاهده كردم. از ترس و وحشتى كه بر من مستولى شد، نمىدانم ديگر چه شد تا اينكه خودم را در بيمارستان ديدم.
8- بعد از حادثه، خانم فكورى، نظر به اينكه جزو خانواده شهدا بود، با آقاى كروبى سرپرست بنياد شهيد ملاقات و از وى تقاضا مىكند كه پرونده كشته شدن همسرش را تحقيق و رسيدگى كند كه چرا وى كشته شده است، در حاليكه 23 مسافر و خلبان و كمك خلبان زندهاند و وى اضافه مىكند كه اين حادثه، يك توطئه طراحى شده براى از بين بردن آنها بوده است. آقاى كروبى در پاسخ مىگويد: اگر مشكلى داريد، پول و يا چيزى لازم داريد بگوييد همه چيز را براى شما مهيا مى كنيم، ولى پيگير اين مسئله نباشيد. خانم فكورى مىگويد مىخواهم علت كشته شدن همسرم را بدانم كه به چه گناهى وى بايستى از بين برود. آقاى كروبى مىگويد در كشور برخوردهاى سياسى و تقابل وجود دارد و در اين برخورد و تقابل ممكن است چيزهاى زيادى اتفاق بيفتد. به نفع شماست كه اين پرونده را پيگيرى نكنيد و هرگونه چيزى كه براى زندگى كردن و تحصيل بچه ها لازم است بفرماييد دريغ نخواهد شد.
نارضايتى و نامطمئنى دستگاه رهبرى از سران نظامى و تجزيه و تحليل چگونگى وقوع حادثه با استناد به اعترافات آقاى هاشمى، يك شاهد در هواپيما و گفتار خانم فكورى همه دلالت بر وجود يك توطئه از پيش طراحى شده براى از بين بردن سران نظامى بوده است.» و اما
نكته مهم ديگر كه در اين رابطه بايد گفته شود اينكه: فرماندهان نظامى، فلاحى و فكورى بدرستى فهميده بودند كه دستگاه رهبرى مايل به صلح و خاتمه جنگ نيست و تا همه چيز را از بين نبرند، كار را تمام نخواهند كرد. آنها از اين مسئله اظهار نگرانى مىكردند و در صدد چاره جويى بودند. اوايل سال 60 كه اميدشان از آخوندهاى مسلط بر دستگاه رهبرى قطع شده بود، آقاى فكورى با بعضى از بنى صدرى ها كه با جبهه و جنگ سر و كار داشتند و يا رفت و آمد مىكردند، غير مستقيم و بطور تلويحى اظهار مىداشت كه با وجود اين دستگاه رهبرى و اين آخوندها كه حاضرند قيصريه را فداى دستمالى بكنند، جنگ و مسائل كشور حل نخواهد شد و تا شكست، جنگ را ادامه خواهند داد. لذا آقاى بنى صدر بايد فكرى بكند. و گهگاهى نيز پيشنهاداتى مىكرد.
تيمسار فلاحى نيز كه بين آخوندها مشهور بود كه وى يك سياستمدار برجسته و هم يك فرمانده نظامى است، از وى ترس داشتند و در موارد مختلف اين ترس خود را از وجود سران نظامى آشكار مىكردند. و دستگاه رهبرى كه هميشه از سران نظامى در ترس و وحشت بسر مىبرد، تصميم گرفته است كه در وقت مناسب آنها را از بين ببرد و کودتای خرداد 60 علیه رئیس جمهور بنی صدر زمینه را برای از بین بردن آنه آماده کرد و بدين منظور است كه توطئه حادثه هواپيما از قبل طراحى شده است و نمىتواند يك حادثه تصادفى و اتفاقى باشد.
خلاصه آنچه سرهنگ بهمن فرقانی سرپرست تیم بررسی کننده هواپیمای سی 130 ارتش که در آن فرماندهان نظامی کشته شدند، توضیح داده و هم اکنون کامل آن هم در یو توپ موجود قابل دسترسی است (5) در زیر می آید:
سرهنگ بهمنی با توجه به داده های فنی هواپیمای سی 130 گفت: تحقیقات ما علیه دلایلی بود که خلبان هواپیما بر این حادثه ادعا کرده بود. خلبان مدعی بود که با شنیدن صدای انفجار، برق هواپیما رفته و بعد هواپیما را بطریق مکانیکی در بیابان بر زمین نشانده و در هنگام نشاندن بال چپ هواپیما به خاک ریز قنات گیر کرده و شکسته شده و در نتیجه بنزین بیرون ریخته و انفجار صورت گرفته است. و خوش و کمک خلبان از دریچه کابین بیرون آمده و بقیه که زنده مانده اند از شکاف بدنه قبل از اینکه دود ناشی از انفجار آن ها را بکشد بیرون می آیند و مابقی کشته می شوند.
اما بررسی نشان می داد که تا آخرین لحظه هر چهار موتور هواپیما کار می کرده و حتی علائم ملخ روی زمین هنگام برخورد به زمین نشان می داد که سرعت دور موتور درست بوده است. تحقیقات ما نشان داد که به لحاظ فنی و ساخت هواپیمای سی 130 چنین چیزی امکان پذیر نبوده است.
ادعای دیگر خلبان این بود که نشان دهنده مو تورهای آر پی ام صفر را نشان می داده است و این هم درست نبود زیرا تنها موردی که نشان دهند صفر را نشان می دهد وقتی است که برق بهشان نرسد، در مابقی موارد به دلیل اینکه باد ملخ ها را می چرخاند و دوری حدود 12% را نشان خواهد داد، کافی است که خلبان سوئیچ اینوِرتور را از روی جنراتور برداشته و روی باطری بگذارد و از برق باطری استفاده کند و در این صورت همه چیز نرمال بوده و می توانستند که بنشینند. متأسفانه نقص فنی دلیل قطع برق مشخص نشد.... وی افزود که هیچ نوع اثری از اصابت موشک یا ضد هوائی به هیچ جای بدنه هواپیما دیده نشد و در گفتگو با اهالی محل و اطراف محل هیچ کس صدائی نشنیده و چیزی ندیده بود و هیچ دلیلی بر این امر اصلاً وجود نداشت.
از سرهنگ بهمنی سئوال شد: بعضی ها، بعضی از خودی ها می گویند حادثه مشکوک بود.
سرهنگ بهمنی پاسخ می دهد: « در همان موقع این تهمت را به ما زدند که مجاهدین در این هواپیما بمب گذاشته بودند و من که رئیس تیم بودم دارم با آنها همکاری می کنم که این کار را به اصطلاح لاپوشانی بکنم . به خاطر همین من در گزارشم درخواست کردم که یک تیمی از یک کشور دوست برادر بیاید و بدون اینکه اطلاعاتی که ما داریم به آن ها نشان بدهند، دوباره این سانحه را بررسی بکنند. خوشبختانه این کار را کردند و یک تیمی از پاکستان، یک ژنرالی از پاکستان رئیس امنیت پرواز پاکستان با تیم متخصصی آمدند و سانحه را بررسی کردند و دقیقاً همان مطالبی را که ما پیدا کرده بودیم، عین همان ها را، اینها هم تأیید کردند.» (6)
با این گفته سرهنگ بهمنی معلوم می شود که خواسته اند با این جنایت دو هدف را تعقیب کنند: هم از دست فرماندهان نظامی راحت شوند و هم جنایت و قتل را به گردن مجاهدین بیندازند. که خوشبختانه به دلیل درایت آقای بهمنی و در گزارش خود، مطرح و پیشنهاد کردن بررسی مجدد سانحه توسط تیمی از یک کشور دوست و برادر هم از تهمت به خود را مبری سازد و هم غیر مستقیم نشان دهد که این سانحه قریب به یقین طرح از پیش تعیین شده ای بوده که توسط کروی (خلبان و ...) هواپیمای نظامی سی 130 به اجرا در آمده است. از بدو تأسیس جمهوری ولایت فقیه، ترور و قتل یکی از پایه های این رژیم مطلقه بوده و چنین جنایات، قتلها و ترور ها به دست عوامل خودی به اجرا در آمده و بعد آن قتل، جنایت و ترور به گردن این و آن انداخته شده و حتی بی گناهانی به این علت اعدام و یا تیر باران شده اند.
محمد جعفری 8/مهر ماه/1399
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نمایه و یادداشت:
1-
https://www.youtube.com/watch?v=uaUFl-I4UZ8#t=49m53s
2- http://mohammadjafarim.com/wp-content/uploads/2019/04/Ewin-Jameehshenasi-2nd-Edition.pdf
3- نكته ششم از نامه آقاى هاشمى رفسنجانى به آقاى خمينى، مورخ 25/11/59، مندرج در كتاب عبور از بحران.
4- روزنامه جمهورى اسلامى، مورخ 16/1/74
5- خوانندگان محترم بهتر است که خود این اظهارات سرهنگ بمهمن فرقانی رئیس تیم بررسی کننده سانحه هواپیمای سی 130 که بر روی یوتیوپ از دقیقه پنجاهم به بعد آمده وموجود است گوش فرا دهند:
https://www.youtube.com/watch?v=uaUFl-I4UZ8#t=49m53s
6- همان سند بالا.