روایت‌های زندان؛ مرگ خاموش یا قتل‌ با چاشنی درمان

zendani 1

حتما شنیده‌اید که بارها مقامات زندان گفته‌اند که وضعیت بهداشت و درمان زندانیان مطلوب است و رسیدگی‌های لازم به آن‌ها جریان دارد. در حالی‌که بارها زندانیان خصوصا سیاسی گفته‌اند که چطور از درمان محروم هستند و چه‌بسا این محرومیت‌ها به نگهداری غیرقانونی آن‌ها در زندان ختم شده؛ بیمارتر شده‌اند یا حتی جان باخته‌اند. اگرچه در این میان، روایت‌های زندانیان با جرائم عادی در هیاهوی دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی، گم می‌شود.

«روایت‌های زندان»، مجموعه‌‌ای از گزارش‌هایی است که راویان آن‌ها زندانیان هستند؛ گاه از زندان‌های معروف می‌گویند و گاه از زندان‌هایی که شاید نام‌ آنان را هم نشنیده باشیم.

****

نمی‌توان نادیده گرفت که وضعیت بهداشت و درمان زندانیان در چه شرایطی قرار دارد؛ یعنی مرگ‌ومیر ناشی از تزریق و تحمیل داروهای مختلف و حتی اشتباه، جان دادن بابت شیوع بیماری‌های واگیردار مثل هپاتیت و ایدز، سهل‌انگاری و مرگ بابت اقدام دیرهنگام در رساندن زندانی به مراکز درمانی، قتل بر اثر شکنجه و درگیری و نمونه های دیگر آیا از سهل‌انگاری است یا بی‌توجهی و برگرفته از سیاستی مشخص؟ باید از ریاست سازمان زندان‌ها پرسید که پیش‌تر گفته بود بودجه درمان زندانیان افزایش یافته است.

پای روایت‌های زندانیان غیر سیاسی هم می‌توان نشست. مثل هم‌بندی‌های «ابراهیم» ۴۵ ساله که زندانی مالی بود و در پاییز امسال در تیپ ۵ زندان تهران بزرگ (فشافویه) جان باخت: «حمله که دست داد، ابراهیم را به بیمارستان "امام خمینی" بردند. افسرها برخلاف نظر پزشک گفته بودند که بایستی تا پایان زمان اداری به زندان برمی‌گردد. روز پنج‌شنبه بود و افسرها گفته بودند شنبه دوباره برای ادامه درمان به بیمارستان منتقل خواهد شد. می‌خواستند خودشان آخر هفته را مجبور به نگهبانی نباشند و در خانه بمانند. ابراهیم فردای آن روز، یعنی جمعه فوت کرد و حتی به بهداری زندان هم نرسید.»

بارها گفته شده است که بدهی‌های سازمان زندان‌ها به بیمارستان‌های طرف قراردادشان منجر به ارائه امکانات حداقلی بیمارستان‌ها به زندانیان بیمار می‌شود. حتی در برخی موارد بیمارستان زندانی را نمی‌پذیرد. باید از ریاست زندان‌ها پرسید که آیا بدهی‌های قبلی‌شان را پرداخت کرده‌اند؟ آیا منحصرا روی تخصیص امکاناتی که حق هر زندانی است برای درمان، اقدام کرده‌اند؟ باید در نظر گرفت که اعزام زندانیان بیمار به بیمارستان هزینه‌ای دارد که مقامات زندان دستور داده‌اند تنها در حالت ضروری، این انتقال صورت گیرد. در حالی‌که بسیاری حتی به بهداری هم نمی‌رسند، چه برسد به زندان.

پاسخی از سوی مقامات وجود ندارد. تنها زندانیان و خانوده‌های‌شان هستند که امنیت روانی‌شان هر لحظه با تهدید بیشتری مواجه می‌شوند. ساسان‌ نیک‌نفس از بازداشتی‌های آبان ۹۸ از جمله آخرین قربانیانی بود که به دلیل عدم توجه به حق درمان زندانیان، جان باخت. در زندان تهران بزرگ به ازای ۱۸ هزار زندانی یک پزشک وجود دارد و به ازای هر ۵ هزار زندانی، یک پرستار شیفت می‌دهد. نبود تجهیزات پزشکی مورد نیاز هم باعث شده که جان زندانیان بیش از پیش در خطر باشد.

«علی» یکی از زندانیان این زندان با جرم سرقت است که برای «ایران وایر» درباره مرگ هم‌بندی‌اش در خرداد ۱۴۰۰، روایت کرد: «حالش خراب شده بود. او بردیم سر بند که گفتند تا ۸ شب باید صبر کنید تا پرستار بهداری در شیفت خود حاضر شود. او را به بالا برگرداندیم و صبر کردیم. ساعت ۸ شب خودم او را به بهداری بردم. پزشکی نبود. پرستار گرفت چیزیش نیست و یک آمپول به او تزریق کرد. یک ساعت نگذشته بود که خبر دادند، تمام کرده است. گفتند تشنج کرده بود. فردای آن روز آمدند در بند و همه داروها را جمع کردند. بین ما پیچیده بود که به او آمپول فاسد زدند و جان جوان مردم را گرفتند. زندانی برای این‌ها آدم به حساب نمی‌آید.»

مرتضی یک زندانی مالی در زندان فشافویه است که ۲۰ سال حبس، محکومیت دارد. او برای «ایران وایر» از روند درمان دندان‌هایش گفت: «ماهی یکبار دندان‌پزشک می‌آید. هر چند ماه هم یک چشم‌پزشک به زندان می‌آورند و برای همین باید سبیل رابط را چرب می‌کردم تا من را با خودش ببرد. بالاخره توانستم با رشوه به او، دندان‌پزشک را هم ملاقات کنم که گفت دندان‌ت را همین‌جا می‌کشم. چند تا از دندان‌هایم نیاز به پر کردن داشت. بالاخره شماره‌اش را گرفتم و دوستانم از خارج زندان ۳۰ میلیون تومان به حسابش ریختند تا هر ماه بیاید و یکی دو تا از دندان‌هایم را درست کند. بقیه دستمزدش را هم دوستانم کارت هدیه به مطبش می‌فرستادند.»

این شرایط برای زندانیان سیاسی به مراتب بدتر است. تصمیم‌گیر اصلی درباره آن‌ها دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی است که حتی اگر برگه پزشکی‌ قانونی و توصیه پزشک هم به همراه زندانی باشد، باز هم اوست که درباره درمان و جان آن‌ها تصمیم می‌گیرد.

«اسحاق آبادی» زندانی سیاسی بود که در تهران بزرگ دوره محکومیت خود را می‌گذراند. او سه روز پیش از پایان عمرش با خانواده‌اش تماس گرفته بود و گفته بود: «من [بیماری] قند ندارم اما این‌ها به من انسولین می‌زنند.»

«بهنام محجوبی» درویش زندانی، با وجود داشتن برگه پزشک مبنی بر عدم توانایی در تحمل حبس، بارها داروهایش را در اختیار نداشت و به او داروهای دیگری می‌دادند. حتی او را برای درمان به بخش روانی بیمارستان‌ «لقمان» منتقل کرده بودند.

«هنگامه شهیدی» روزنامه‌نگار و «نرگس محمدی» فعال حقوق بشر بارها گفته بودند که به آن‌ها داروهایی تزریق شده بود که از ماهیت‌شان بی‌خبر بودند. «کیانوش سنجری» روزنامه‌نگار را بارها در تیمارستان بستری کردند و مورد شوک‌درمانی قرار دادند. در حال حاضر «کیوان صمیمی» روزنامه‌نگار با وجود این‌که طاقت تحمل حبس ندارد اما در زندان نگهداری می‌شود.

چه کسی مسئول جان زندانیان است؟

آن‌چه مقامات مسئول زندان می‌نویسند و مدعی می‌شوند، به روایت و شهادت‌های بسیار، دروغی بیش نیست. و این گزارش تنها مروری‌ است بر آن‌چه هر روز در زندان‌ها می‌گذرد و حتی خبری از آن به رسانه‌ها نمی‌رسد. انگار «مرگی خاموش» در جریان باشد.

همان‌طور که یکی از زندانیان سیاسی تهران بزرگ برای «ایران وایر» گفت: «ما در زندانی زندگی می‌کنیم که هر روز شمار مبتلایان به هپاتیت بالا می‌رود و انسان‌ها شبانه‌روز بر اثر بیماری‌های مختلف جان می‌‌دهند؛ همان زندانی که آب و غذای سالم را از زندانی سلب کرده است اما مقامات آن مدعی بهبود وضعیت زندانیان و پرورش آن‌ها برای بازگشت به جامعه می‌شوند.»

 

 

 

منبع:ایران وایر