استراتفور : گفتگوی ایران و امریکا در دور دوم ریاست جمهوری اوباما
در 5 فوریه 2013، استراتفور، این تحلیل را بعمل آورده و انتشار داده است: پرزیدنت اوباما زمانی دور دوم ریاست جمهوری خود را شروع می کند که مشکل رابطه با ایران، همچنان حل ناشده، برجا است. روحیه تفاهم در هر دو طرف نیز پائین است. دعوت بایدن از ایران به گفتگو و پاسخ خامنه ای، ایجاب می کند، به رابطه و گفتگو میان دو دولت بپردازیم:
• در کنفرانس مونیخ که از 1 تا 3 فوریه تشکیل بود، جو بایدن، معاون رئیس جمهوری امریکا گفت: امریکا آماده گفتگوی مستقیم با ایران است هرگاه رهبر ایران آماده گفتگوی جدی باشد. علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران، بدان پاسخ مثبت داد. اما گفت تا وقتی امریکا حسن نیت واقعی و اراده حل مسائل فی مابین را ابراز نکند، ایران وارد این گفتگو نمی شود.
• در طول سالهای گذشته، اینگونه رد و بدل کردن دعوت به گفتگو، مکرر شده است. هربار، دعوت علنی به گفتگو همراه بوده است با انکار گفتگوهای محرمانه (این بار، علی اکبر ولایتی، مشاور ارشد رهبر ایران، آیةالله خامنه ای، انکار کرد که با نماینده امریکا در عمان گفتگو کرده است). در همان حال که طرف ایران، گفتگوی مستقیم با امریکا را مشروط به شرط می کرد، ایران اعلان کرد که، در 26 فوریه، گفتگوها با کشورهای 5+1 در پایتخت قزاقستان انجام خواهند شد و ایران مصمم در پی یافتن توافقی برسر پرونده اتمی است. ایران، این اعلان را همراه کرد با اعلان جانشین سانتریفوﮊهای نطنز را با نسل جدید سانتریفوﮊها که از دید اسرائیل، عبور از خط قرمز است. زیرا بدین معنی است که ایران به تولید سلاح هسته ای نزدیک تر شده است. بنابراین، گفتگوها هرچه زودتر می باید به نتیجه برسند.
• اما قدم اولی که برای موفقیت آمیز گرداندن گفتگو می باید برداشت، تعیین نفع مشترک است. برای امریکا و ایران، در دهه گذشته، منافع مشترک تعیین و اظهار شده اند: در 2003، دو طرف در سرنگون کردن رﮊیم صدام و خنثی کردن جهاد گرایان سنی عراق، نفع مشترک داشتند. در 2007، در سبک کردن بار نظامی امریکا در عراق، نفع مشترک داشتند. در 2011، در پرهیز از جنگ در تنگه هرمز، نفع مشترک داشتند. در این سال، قیام اکثریت شیعه در بحرین، نزدیک شد به برهم خوردن تعادل قوا در خلیج فارس، به سود ایران. و ایران، با مانور نظامی در تنگه هرمز، برآن شد که ثبات از بازار نفت و گاز را بگیرد. در 2013، همانطور که منطقه خاورمیانه، قطعه های مهار نکردنی گشته است، واشینگتون و تهران، هریک برآنند در تنگنائی نیفتند که موقعیتشان را در منطقه، خراب کند. باوجود این، ایران نمی توانست برای مدتی دراز، این موقعیت و موضع را حفظ کند. عملیات پوشیده اش در شرق شبه جزیره عربستان، از پرده بیرون افتادند. امریکا نیز قوای نظامی خود در خلیج فارس را تقویت و آماده عمل کرد. با استقرار مین جمع کن ها و دیگر تجهیزات ضد مین، ایران می باید پیش از دست زدن به تحریکات، دوبار فکر پی آمد آن را که بکار افتادن قدرت نظامی امریکا بر ضد او است، بکند.
• در 2012، پیش از آنکه تهران بتواند موقعیت خویش را باز بسازد، جو منطقه بر ضد ایران شد. عصیان سنی های سوریه ایران را در موقعیت از دست دادن متحد خود کرد که در مدیترانه ساحل دارد. موقعیت ایران در سوریه و لبنان متزلزل شد. جنبش سنی ها به عراق نیز سرایت کرد. جنبش اعتراضی به حکومت شیعه عراق همچنان ادامه دارد.
امروز، ایران همان تهدید استراتژیکی که چند سال پیش برای منافع امریکا بود، دیگر نیست. و آن سیاست تحکیم نفوذ ایران از افغانستان تا مدیترانه، بدفرجام گشته است. ایران در موقعیت دفاعی است. می کوشد به متحدان خود در سوریه و لبنان کمک کند تا مگر ادامه حیات دهند. در همان حال، برای این که موقعیت خود را در عراق حفظ کند، می باید منابع بیشتری را صرف این کار کند. بدین کار توانا نیست. زیرا زیر فشار مجازاتهای اقتصادی، بودجه اش از بخش بزرگی از درآمد نفت، حدود 40 درصد، محروم گشته است.
• در این وضعیت، امریکا دو انتخاب دارد: بگذارد نیروهای منطقه به آنچه می کنند ادامه دهند و در طول زمان، توان ایران به تحلیل رود. و یا از موقعیت برای گفتگو، از موضع قدرت، با ایران استفاده کند. بخصوص که توانائی تهدید ایران به نیروی نظامی خود را نیز دارد. امریکا ممکن است ضعیف شده باشد اما هنوز توانائی فشار آوردن بر ایران را دارد. با کمک ایران تدارکات برای اینکه در سوریه علوی ها برضد شورشیان وارد عمل شوند، درحال فراهم شدنند. در افغانستان، باتوجه به قصد امریکا بر تخلیه این کشور، ایران توانائی ایجاد مزاحمت جدی را دارد. در سوریه، با توجه به این که امریکا نمی خواهد وارد نزاع نظامی دیگری در دنیای اسلام، بگردد، ایران می تواند نقش مهمی، برضد مخالفان رﮊیم اسد بازی کند.
• شواهد حاکی از اینند که امریکا استراتژی امکان دیگری به گفتگو دادن را برگزیده است. امیدش اینست که گفتگوها از مسئله اتم فراتر روند. ایران مرتب می گوید نمی تواند به امریکا اعتماد کند هرگاه واشنگتن نتواند یک صدا و یک رأی داشته باشد. برای مثال، در گذشته، در همان حال که حکومت امریکا با ایران مشغول گفتگو بود، کنگره مجازاتهای سخت تر برضد ایران وضع می کرد و می کوشید ماده ای را در طرح بگنجاند که لغو تحریمها را غیر ممکن می ساخت. اما فشارهای اقتصادی که مجازاتها پدید آوردند، به امریکا امکان دادند موقعیت خویش را در گفتگو تحکیم بخشد. حکومت توانست اختیار لغو مجازاتها را بهمان نسبت که گفتگوها پیشرفت می کنند، را برای خود حفظ کند.
• واشنگتن، چشم انتظار از اروپا دارد. زیرا مجازاتهائی که اروپائیان وضع کرده اند، انعطاف پذیر تر هستند. در همین ایام، یعنی در 29 ﮊانویه 2013، دادگاه اروپائی مجازاتهای وضع شده برضد بانک ملت را لغو کرد. بانک ملت که یکی از بزرگ ترین بانک بازرگانی ایران است، در 2010 تحریم شده بود...دادگاه اروپائی می گوید دلایل قطعی بر شرکت داشتن این بانک در برنامه اتمی ایران، وجود ندارند...
• میان پیشنهاد گفتگوی اخیر امریکا و لغو تحریم بانک ملت، ربط روشنی وجود ندارد. اما اگر امریکا در بکار بردن توان نسبی خویش در گفتگو با ایران جدی باشد، ما باید شاهد سبک شدن تحریم ها بشویم. احتمالا˝ سبک کردن تحریمها را اروپا شروع خواهد کرد. زیرا در اروپا، تحریم ها را حکومتها وضع کرده اند و قانون مصوب مجلس ها نیستند. با توجه به این امر که آلمان بزرگ ترین طرف اروپائی بازرگانی با ایران است، می توان فهمید چرا اصرار بر گفتگوهای دوجانبه امریکا با ایران دارد. و این امر، که پرزیدنت اوباما، در دور دوم ریاست جمهوری خود، جون کری را به وزارت خارجه و هیگل را به وزارت دفاع منصوب کرده است، و هر دو طرفدار گفتگو با ایران هستند، نیز، گویای گزیدن گفتگو با ایران است.
• اینک، رﮊیم ایران بازیگری مهم و سخت زیر نگاه است. در منطقه ضعیف گشته و، در کشور، مورد اعتراض است. اما رﮊیم روحانیان از رسیدن به مصالحه با امریکا نا امید نیست. رسیدن به تفاهم با امریکا می تواند روند انحلال رﮊیم علوی را در سوریه کند کند و با ایران، در عراق، توان رویاروئی با جنبش اعتراضی سنیان را ببخشد. اما به ضرورت موجب پایان یافتن جنبش اعتراضی در عراق و انحلال رﮊیم سوریه نمی شود. باوجود انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در ماه خرداد انجام بگیرد، انتظار نمی توان داشت که گفتگوها، به این زودی، آغاز شوند.
• امریکا نیز ترجیح می دهد از شمار ناشناخته ها در منطقه ای چنین بی قرار بکاهد و آنگاه بر سر رسیدن به تفاهم با ایران به گفتگو بنشیند. مسلم اینست که بدون رسیدن به تفاهم و یا با رسیدن به آن، موقعیت ایران در منطقه همچنان تضعیف می شود.
گفتگوی مستقیم و علنی به زمان نیاز دارد برای تصحیح برداشتهای هریک از مقاصد دیگری و برخورداری از انسجام سیاسی درخور. بدین قرار، زمان شناسی و زمان بندی، بیشترین کار است. هر دو طرف نیاز دارند جو سیاسی مساعدی در کشور خود بوجود بیاورند. ولو، باوجود توان زیان رساندن ایران، امریکا نیازی به گفتگو با ایران ندارد، اما وقت خوبی است که اوباما، در دور دوم ریاست جمهوری خود، سعی دیگری برای انجام این گفتگو بعمل بیاورد.
انقلاب اسلامی: با توجه به ارتباط استراتفور با دستگاه اطلاعاتی امریکا، این تحلیل و اطلاعات موجود در آن سخنان 28 بهمن خامنه ای را شفاف و قابل فهم می کنند:
خامنه ای: اگر ملت ایران می خواست بمب اتمی بسازد امریکا نمی توانست جلو او را بگیرد. قصدامریکا اینست که بگوید ایران را هم مجبور به مذاکره کردیم و...:
در 28 بهمن 91، خامنه ای گفته است: "يكی ديگر از مصاديق تناقض ميان حرف و عمل دولتمردان امريكايی ادعای آمادگی مذاكره با ايران به منظور حل مسائل ميان دو كشور است. اين ادعا در حالی مطرح می شود كه امريكائيها حرفهای ناشايست و خلاف واقع را به نظام جمهوری اسلامی نسبت می دهند و برای مقابله با ملت ايران متوسل به تحريم و فشار می شوند.
سخنان چند روز پيش رئيس جمهوری امريكا مبنی بر تلاش اين كشور برای جلوگيری از ساخت سلاح هسته ای بوسيله ايران نادرست است. زیرا اگر ايران قصد ساخت سلاح هسته ای را داشت امريكا به هيچ وجه نمی توانست جلوی ملت ايران را بگيرد.
جمهوری اسلامی ايران قصد ساخت سلاح هسته ای را ندارد و اين تصميم نيز به دليل ناراحتی امريكا نيست، بلكه بر مبنای يك عقيده و اعتقادی است كه سلاح هسته ای را جنايت بر ضد بشريت می داند و ضمن آنكه بر عدم توليد آن تأكيد دارد، خواستار محو سلاحهای هسته ای موجود در جهان نيز است. ادعای امريكاييها مبنی بر ساخت سلاح هسته ای بوسيله ايران، يك تقلب در حرف زدن است. در موضوع هسته ای ايران، بحث بر سر سلاح هسته ای نيست، بلكه آنها می خواهند مانع حق قطعی و مسلم ملت ايران در غنی سازی هسته ای و استفاده صلح آميز از انرژی هسته ای شوند كه البته در جلوگيری از ملت ايران موفق نخواهند شد و اين ملت كار خود را براساس حق صريح خود انجام خواهد داد.
تلاش برای تضييع حقوق ملت ايران نمونه ای آشكار از غيرمنطقی بودن امريكائيها است و بر همين اساس با طرف غير منطقی و زورگو، نمی توان با اتكاء به منطق حرف زد...
امريكايی ها در بحث مذاكره، با تكيه به شبكه خبری رسانه ای تحت تسلط صهيونيستها و امريكايی ها، به دنبال فريب دادن افكار عمومی جهان، منطقه و ايران هستند. شبكه رسانه ای جهانی، حرفهای ما را يا منعكس نمی كند و يا ناقص و حتی برعكس منعكس می كند، بنابراين روی سخن ما با ملت ايران است.
واقعيات و حقايق بحث مذاكره، اینها هستند: 1 - غيرمنطقی و متناقض بودن حرف و رفتار دولتمردان امريكايی و 2- تلاش امريكايی ها برای تسليم كردن ملت ايران به عنوان هدف اصلی مذاكرات و 3- معنای حقيقی مذاكره در عرف قدرتهای سلطه گر و 4 - دروغ و فريبكاری امريكايی ها درباره برداشته شدن تحريم ها با مذاكره و 5- و منطقی بودن رفتار ملت ايران و نظام جمهوری اسلامی در مقابل پيشنهاد امريكا.
غرض اصلی دولتمردان امريكا از طرح پيشنهاد مذاكره، تبليغ و هياهو درباره تسليم شدن ملت و نظام ايران است. آنها می خواهند به ملتهای مسلمان و سر برافراشته منطقه، نشان دهند كه جمهوری اسلامی ايران هم با همه سرسختی و ايستادگی، عاقبت پای ميز مذاكره و مصالحه آمد، بنابراين شما نيز چاره ای جز تسليم نداريد.
البته سلطه گران از ديرباز با هدف نااميد كردن ملتهای مسلمان، درصدد كشاندن ايران پای ميز مذاكره و بده و بستان بوده اند و اكنون نيز همين هدف را با طرح تبليغاتی «مذاكره ای غيرمربوط به مسائل اساسی» دنبال می كنند اما جمهوری اسلامی ايران، با چشمان باز اهداف آنها را می فهمد و متناسب با آن اهداف، جواب می دهد.
معنای حقيقی گفتگو در عرف امريكا و غربيها پذيرش حرفهای آنان در پای ميز مذاكره است. آنها با همين نگاه غيرمنطقی، در تبليغات اخيرشان می گويند مذاكره مستقيم كنيم تا ايران را به دست برداشتن از انرژی هسته ای و غنی سازی قانع و وادار سازيم. اما اگر خواهان گفتگوی حقيقی و منطقی بودند بايد می گفتند مذاكره كنيم تا ايران استدلالها و ادله خود را بگويد و مسائل عادلانه بررسی شود.
سؤال اینست كه با توجه به اين نگاه حاكم بر دولتمردان امريكايی و انتظار آنها برای تسليم شدن ايران، اگر دولت ايران هم پيشنهاد گفتگو را بپذيرد آيا مذاكره به درد می خورد و اصلاً به جايی می رسد؟ در 15 سال گذشته، دو سه بار امريكايی ها با تأكيد بر اينكه گفتگو خيلی ضروری، فوری و حياتی است در برخی مسائل درخواست مذاكره كردند. يك يا دو مأمور دولتی هم رفتند و با آنها گفتگو كردند، اما به محض اينكه در مقابل حرفهای منطقی ايران، جوابی نداشتند مذاكره را قطع كردند و با استفاده از شبكه رسانه ای بين المللی خود وانمود كردند ايران مذاكره را قطع كرده است.
آيا با وجود اين تجربيات، باز هم لازم است بی منطقی امريكاييها را در مذاكرات تجربه كنيم؟ تبليغات امريكايی ها را درباره لغو تحريم ها در پی مذاكره با ايران، وعده ای دروغ است. آنها به خيال خام خود فكر می كنند ملت از تحريم ها به ستوه آمده بنابراين با شنيدن اين وعده، مشتاق مذاكره با امريكا می شود و به مسئولان كشور فشار می آورد... هدف تحريم ها، همچنانكه بارها گفته اند خسته كردن ملت ايران و جدا كردن ملت از نظام اسلامی است بنابراين اگر مذاكره هم انجام شود اما ملت همچنان در صحنه باشد و بر حقوق خود پافشاری كند، تحريم ها وجود خواهد داشت".
انقلاب اسلامی: سخنان خامنه ای را از آن رو نقل کردیم که در پوشش «رفتار قاطع»، به کشورهای 5+1 و به امریکا، پیشنهاد می کند:
1 – هرگاه با غنی سازی اورانیوم در حد سوخت، موافقت شود، ایران تعهدهای لازم در آنچه به خودداری از تولید بمب اتمی است را خواهد داد.
2 – ارزیابی کارشناسان غربی از سخنان او اینست که، با توجه به سخنان احمدی نژاد در 22 بهمن، ایران توان تولید بمب اتمی را بدست آورده است. حالا خامنه ای می گوید بمب را می توانیم بسازیم اما نمی سازیم. اما این کارشناسان در اشتباه هستند. سخن او گویای این واقعیت است که رﮊیم هنوز به ساختن بمب اتمی توانا نشده است.
3 – «واقعیتهای 5 گانه» او، که در واقع شرائط او برای گفتگوی مستقیم هستند، می گویند: چون مذاکره در موقعیت تحت مجازاتهای اقتصادی، تسلیم معنی می دهد و در دنیای اسلام، اعتباری برای رﮊیم نمی گذارد و در کشور نیز، عادی شدن رابطه، موقعیت رﮊیم را به خطر می اندازد، پذیرفتنی نیست مگر این که رﮊیم بتواند آن را یک پیروزی به حساب خود بگذارد.
4 – در همان حال، او اشاره با موارد گفتگو (لابد مورد عراق و مورد افغانستان) می کند. در تحلیل استراتفور و موارد همکاری رﮊیم با امریکا آمده اند. موارد دیگر نیز بوده اند. از جمله، خامنه ای یکی از ایران گیتی ها است. او هم در معامله اکتبر سورپرایز شرکت داشته است و هم در معامله ایران گیت و هم در موارد عراق و افغانستان، با امریکا همکاری کرده است و هم پیشنهاد گفتگو با امریکا، با موافقت او، در دوران بوش، به امریکا داده شده است و هم نماینده های او با حکومت اوباما، گفتگوهای محرمانه انجام داده اند. و هم توسط رؤسای کشورها (از جمله اردوغان نخست وزیر ترکیه و سلطان عمان)، پیام رد و بدل کرده اند. سخنان او بدین معنی است که او ترجیح می دهد گفتگوها بر همان روشی که طی 33 سال انجام می گرفته اند، از این پس نیز، انجام بگیرند.
5 – استراتفور براینست که ایران دارد موقعیت خود را از دست می دهد و ضعیف و ضعیف تر می شود. و واقعیت اینست که رﮊیم از نوع رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، نمی تواند بحران را در شکست تمام نکند. بنا بر این فرصتها را همچنان خواهد سوزاند. تا وقتی، در منتهای ضعف، جام زهر را سرکشد.
وخامنه ای هم از فساد می نالد و بدی وضعیت اقتصادی و نمی گوید فرآورده رﮊیم ولایت مطلقه فقیه هستند. بررسی وضعیت اقتصادی را به شماره آینده می گذاریم و به سراغ تجاوزها به حقوق بشر می رویم: