حقیقت جو: «آتش به اختيار» یعنی خامنهای خود را در اضطرار ناشی از ناتوانی میبیند
«آتش به اختیار» اصطلاحی نظامی است که بنفسه گویای وضعیت اضطراری است. وضعیت اضطراری یا بخاطر ناتوان شدن فرمانده از فرماندهی است و یا بخاطر قرارگرفتن واحدی در موقعیت اضطرار بدون امکان کسب دستور است. در وضعیت امروز، وضعیت اضطراری دوم وجود ندارد. توضیح خامنهای نیز حاکی از وجود وضعیت اول است. زیرا او میگوید: آنجا که احساس میکنید دستگاه مرکزی دچار اختلال است و نمیتواند مدیریت کند. آیا او فراموش کردهاست که مدعی داشتن ولایت مطلقه است. همآهنگ کننده سه قوه نیز او است. محور «نظام ولایت مطلقه فقیه»، یعنی «دستگاه مرکزی» خود او است. در حقیقت، بیماری او رو به وخامت نهادهاست. اگر هم اطلاع حاصل نمیکردیم، سخنان ضد و نقیض او، بخصوص دستور «آتش به اختیار» برضد «دستگاه مرکزی» که خود او است، گویای شدت گرفتن بیماری او است. باوجود این، دستور «آتش به اختیار » فرصت ایجاد میکند، برای توضیح این مهم که ولایت مطلقه فقیه یعنی اعمال زور:
مصباح يزدي (18 خرداد 96) میگوید: اگر فرماندهی خائن در آمد چه باید کرد؟ در اسلام برای این موضوع هم راهی وجود دارد و خوشبختانه رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند که اگر مرکز فرماندهی دچار اختلال شد سایر کارگزاران و سربازان باید آتش به اختیار باشند که اصطلاحی نظامی است یعنی هرکس باید وظیفه خود را تشخیص داده و به آن عمل کند.
با نگاهي به دو رویداد تروریستی که در يك روز در تهران رخ داد، حمله به مجلس و مقبره خمینی و تشویش خاطری که در خامنهای پدید آورد و سبب شد که او فرمان آتش به اختيار، را بدهد، میگویند که خامنهای روشی جز خشونت نمیشناسد. مشابهت روش او با روش القاعده و داعش میگوید عقلهای زورمدار یک بیان دارند و یک روش را مقرر میکند.
روشی که داعشي، در سراسر جهان بکار میبرند همین است که خامنهای بدان دستور میدهد: ابوبكر البغدادي، فرمانده داعش، به كليه نيروهاي خود در سراسر جهان دستور داده است كه به هر شكل و شيوهاي كه ميتوانند به دشمنان ضربه وارد كنند و چگونگي و وسيله اجرا را خود تشخيص دهند . با این تفاوت، نه وضعیت اضطراری نوع اول و نه وضعیت اضطراری نوع دوم سبب صدور این دستور شدهاست. بلکه بخاطر خودمختار کردن تروریستها این دستور را دادهاست.
اين شيوه حمله تروريستي در امريكا، انگلستان، فرانسه ، آلمان و ايران و... همگي نشان از اين دارد كه عوامل تروريستي بنا به موقعيت، شرايط و توانايي خود به اختيار عمل كرده و اتش مي گشايند. در امريكا به محلي كه پيرمردان و پيرزنان، نگاهداري ميشوند حمله ميكنند، در فرانسه با تريلي به ميان جمعيت مي روند، در انگلستان با ماشين ون جمعيت عابر روي پل لندن را زير مي گيرند و بعد با چاقو به مردم حمله مي كنند و در نوبتي ديگر در محل اجراي كنسرت جليقه انفجاري را منفجر مي كند،در افغانستان ماشين پر از مواد منفجره را در محل امن منفجر مي سازند و در ايران به مجلس و به مردميكه در نوبت ديدار با نمايندگان مجلس قرار دارند حمله كرده و به قولي درزير جنازه آنها نارنجك قرار مي دهند .
همه اين عمليات میگویند که وقتی کسب و حفظ قدرت اوجب واجبات شد، طرز فکر هرچه باشد، دین یا غیر دین، وسیله توجیه خشونت میشود که ترور یکی از اشکال آناست. ایناست که یک دستور نظامی را که مربوط به وضعیت اضطراری است، از خود بیگانه میکند و وسیله برانگیختن زورباوران با «آتش به اختيار » مي كند.
ايرانيها فرمان آتش به اختيار را از خود بیگانه شده در تفویض اختیار بکاربردن خشونت به زورباوران را از ابتداي انقلاب به خوبي درك كرده اند و ميدانند که دستور خامنهاي یعنی چه. در طول سالهاي بعد از انقلاب بارها و بارها با اين شكل عمل" انقلابي" و قانون شكنانه، و نظامي گونه روبرو بوده اند و به عنوان نمونه ، یکچند از نمونهها را میآوریم.
نخست بگوئیم که اعتیاد به بکاربردن زور، سبب شدهاست که سخنان خامنهای سرشارند از اصطلاحهای نظامی و کلمههائی که بنمایه آنها زور هستند: از آن جمله اند شبيخون فرهنگي، ناتوي فرهنگي، اقتصاد مقاومتي، جهاد اقتصادي، افسران جنگ نرم، آتش به اختيار، تهاجم فرهنگي، آفند و پدافند، قرارگاه، فرماندهي، ستاد ، جنگ نرم و...
ناگفته نماند، آتش به اختيار به دو شكل نهاني دستور به فرماندهان عمليات از يك سو و از سوي ديگر به صورت علني و فرمان به تك تك افراد براي بکاربردن زور بقصد هرچه سنگینتر کردن جو ترس است.
از روزي كه خامنهاي فرمان آتش به اختيار را نه به دانشجويان بلكه به نيروهاي بسيجي و حزب اللهي كه تحت عنوان دانشجو به حسينيه بيت آورده شدند، گفت، در پي آن شديم تا به بررسي آتش به اختيار هاي دوران انقلاب بپردازيم، تا همگان بدانند وقتی کسی صاحب ولایت مطلقه شد که کاربردی جز زور گفتن ندارد، روشی جز «آتش به اختیار» نمیتواند برگزیند.
٭ آتش به اختيار چيست و از چه زماني روش شد:
آتش به اختيار نوعي فرمان است كه در دو دوره تاريخي، در عهد ولي فقيه اول و ولي فقيه مطلقه دوم براي نجات حاكميت از سرنگوني،به صورتهاي مختلف صادر شده است. در مواردی اين فرامين به شكل علني ابلاغ و به اجراگذاشته شدهاند و در موارد دیگری، فرمان در نهان صادر و اجرا شدهاست. بعد از انجام، «رهبر» به مخالفت با آن تظاهر نیز کردهاست. مانند حمله به سفارت انگلستان و عربستان. خامنهاي خود فرمان حمله را صادر كرده بود اما به صورت علني گفت با اين كار مخالف است.
آتش به اختيار در طول تاريخ نظام جمهوري اسلامي، برای خارج کردن مردم از صحنه و منفعل کردن آنها و از میان برداشتن سازمانهای سیاسی، بکار رفته است. به قول خمینی، براي حفظ نظام و ولايت فقيه در هر شرايطي، دستور «آتش به اختیار» بايد به اجرا در آيد حتي اگر به مرگ و كشته شدن حضرت ولي عصر بیانجامد. خميني در صحيفه نور در مورد حفظ نظام ميگويد:
«....من از عموم ملت تقاضا میکنم که هر جا یک همچو مسائلی دیدند، این جوانها اگر گول خوردهاند، آنها را نصیحت کنند و اگر کسی است که مخصوصاً از این گروههای اختلاف انداز در بین آنها وارد شده، شناسایی کنند و به مراکزی که باید اطلاع بدهند، اطلاع بدهند.
امروز ما از روزهای قبل بیشتر احتیاج به همبستگی داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزی میکنند؛ برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا میکند برای اسلام یک ودیعه الهی است پیش ملتها که این ودیعه الهی برای تربیت خود افراد و برای خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه کس واجب عینی است؛ یعنی، همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتی که یک عدهای قائم بشوند برای حفظ او، که آن وقت تکلیف از دیگران برداشته میشود».
٭ آتش به اختيار هاي دوران خميني:
خميني تا زماني كه در پاريس بود، به قول خودش، بنا بر مصلحت، بیان استقلال و آزادی را در 19 اصل، خطاب به جهانیان اظهار کرد. زماني كه به ايران آمد و به قم رفت، قدرت مداری شیوه کرد و ناگزیر اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی را رها کرد و دین را وسیله توجیه قدرت کرد و کار را به جعل ولایت مطلقه فقیه کشاند که به قول منتظری از مصادیق شرک است. به تهران آمد تا با سركوب مخالفان و معترضان به شيوه حكومتداري او، به مبارزه بر خيزد.
خميني در متمرکز کردن قدرت در خود، برخي از نيروهاي هم انديشه و خيانتكار را كه دست بازي در جنايت داشتند را گرد آورد و به هر كدام از آنها فرماني جهت نگاهداري از «نظام ولایت فقیه»(منظور فراميني كه اتش به اختيار گفته مي شود اما در نهان) داد.
خميني در دوران حاكميت خود فرامين آتش به اختيار را به دو صورت نهاني و علني به فرمانبران خود صادر ميكرد كه بسياري از آنها بعد از گذشت سال ها افشا شدهاست. آتش به اختيار هاي نهاني خميني، فراميني كه در نهان به برخي از عوامل خود داده بود و آنها با توجه به امكانات و شرايط به هر شكلي كه ميتوانستند عمل ميكردند:
● حمله به سفارت امريكا
● حمله به بيوت مراجع و حصر آنها
● صدور انقلاب و ايجاد زمينه جنگ
● معامله با ريگان براي آزادي گروگانها
● تقلب در اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي
●كودتا بر ضد اولين رييس جمهور و در واقع برضد انقلابی که بنا بود شهروندان ایران در اداره امور خود شرکت کنند
● اعدام مخالفان و مبارزان بعد از كودتاي سال 60
● شكنجه و تجاوز به زندانيان در زندان ها
● اجباري كردن حجاب و برخورد با بدحجابي
● تشكيل گروههاي چماقدار و بيقانون و مسئول حمله به مردم و جوانان و مراكز مختلف
● حمله به دانشگاهها تحت عنوان انقلاب فرهنگي
● تعطيلي نشريات، احزاب و گروهها
● ادامه جنگ بعد از پيروزي در خرمشهر
● آغاز ترور هاي داخلي و خارجي و انفجار در كشورهاي مختلف از جمله لبنان
● خريد اسلحه از امريكا و اسراييل
● فرستادن نيرو به لبنان و تشكيل گروه حزب الله در آن كشور
● و...
خميني هنگامي كه به آخر عمر نزديك ميشد، كينه و نفرت و تحقير و حقارت او را در هم كوبيده بود و به زور جام زهر را به دهان او ريختند، آنچنان خفت و خواري قبول قطعنامه،او را فراگرفته بود كه در برخي موارد آتش به اختيار را به برخي ها به صورت علني فرمان داد، كه متون آن بعدها افشا گرديد از جمله
● كشتار زندانيان سياسي در سال 67،فرمان اتش به اختيار را به موسوي اردبيلي، نيري، پورمحمدي، ابراهيم رييسي و... داد .
● عزل ايت الله منتظري
● حمله به نهضت آزادي
● و...
٭ آتش به اختيارهاي دوران خامنهاي:
با مرگ خميني، خامنهاي كه خود دستور ارتکاب جنایت را به روش «آتش به اختیار» داده بود و در دوران خمینی کارآزموده شد، با بر سر كار آمدن زمينه تنظيم و حفظ حاكميت را به گونهاي پايه گذاري نمود كه كسي نتواند تا سال هاي سال خللي در آن به وجود آورد. لذا براي انجام اين امور آتش به اختيارهايي تقريبا شبيه دوران خميني داد كه مقايسه عملكرد هر دو ولي را در زير مي آوريم كه شباهتهاي جالبي ميان آنها ميتوان ديد .
● حمله به سفارتخانه هاي انگليستان و عربستان
● حمله به بيوت مراجع و حصر آنها
● ادامه صدور انقلاب تا دخالت در سرنوشت كشورهاي ديگر و ايجاد جنگ هاي نيابتي در عراق، يمن، بحرين و سوريه و...
● معامله با امريكاييان در زمينه هاي مختلف اما به صورت مخفيانه
● تقلب در انتخابات مختلف و از جمله سال 84 و 88
● انجام كودتاي انتخاباتي در سال 88
● اعدام مخالفان و مبارزان بعد از كودتاي انتخاباتي سال 88
● شكنجه و تجاوز به زندانيان در زندان ها از سال 70 تا كنون
● ادامه اجباري بودن حجاب و برخورد با به اصطلاح بد حجابي توسط گشت هاي ارشاد از سال 70 تا كنون
● تشكيل گروههاي چماقدار و بي قانون و مسئول حمله به مردم و جوانان و مراكز مختلف بعد از دوران خميني توسط حسين الله كرم
● تعطیلی نشريات، احزاب و گروهها بعد از كودتاي سال 88 و حتي در دوران دولت سيد محمد خاتمي
● ادامه ترور هاي داخلي و خارجي و انفجار در كشورهاي مختلف از جمله آرژانتين، تركيه، آذربايجان و...
● خريد تجهيزات سركوب اعتراض هاي مردمي از انگلستان و آلمان
● حمله به دانشجویان و سرکوب آنها در سال 78
● حمله به مردم و كشتار در سال 88
● زنداني كردن و شكنجه و تجاوز به زنان و مردان
● حصر كانديداهاي معترض انتخابات
● حمله به مراكز مختلف فرهنگي، هنري، سياسي، دانشجويي توسط نيروهاي چماقدار
● ادامه حمايت از حزب الله لبنان با تمام توانايي هاي جنگي و ارسال كمك هاي مالي به آن گروه
● حمايت مالي از گروههاي فلسطيني حماس و جهاد اسلامي و المهدي و ... در سوريه و عراق و فلسطين و...
● هزينه كردن هزاران ميليارد در بازسازي هاي كربلا، نجف، سامره، كاظمين و لبنان و...
●و...
موارد سازمان یافته از جمله ترورها در این فهرست نیامدهاند. زیرا همه بدستور بوده و با تبدیل دولت به دولت تروریست انجام گرفتهاند. مسئولیت مستقیم آن موارد و موارد آمده در این فهرست و نیز از قلم افتادهها با خمینی و خامنهای است. باری، اینبار، خامنهای «مرکز» را در موقعیت اضطرار میبیند و «آتش به اختیار» را به خشونت طلبان ابلاغ میکند.
٭ چرا فرمان آتش به اختيار ؟:
بعد از كودتاي سال 88 و حضور گسترده و ميليوني مردم در خيابانهاي شهرهای ايران و اعتراض به تقلب انجام شده، به فرمان سيد علي خامنهاي و براي به رياست جمهوري رساندن محمود احمدي نژاد، مخالفت اکثریت بزرگ مردم کشور با نظام ولايت فقيه، بر او و جهانیان مبرهن گشت. در سرکوب آن جنبش، خامنهاي و سيد مجتبي و بيت رهبري و سپاه پاسداران و قوه قضائیه شرکت داشتند.
احساس خواری خامنهاي از اعتراضات گسترده مردم و همراهی افکار عمومی جهانيان با مردم، هر روز بیشتر از روز پیش، او را آزار میدهد. بدینخاطر، از آن سال به بعد، هم بیزاری مردم از خامنهای و ولایت فقیه رو به افزایش نهاد و هم کینه خامنهای نسبت به مخالفان خود در رژیم و بیرون از آن، شدت گرفت. مردم هم از وارد کردن هيچ ضربهاي به او و ولایت فقیه، فرو گذار نكردند.
در سال 90 كه فشار هاي بينالمللي و داخلي و بدي وضع اقتصادي ميرفت كه تک پایه نظام ولايت فقیه را فرو ریزد. به قول هاشمی رفسنجانی خامنهای مطلع شد که غرب قصد دارد تحریم کامل، از همان نوع که به عراق تحمیل کرده بود، به ایران تحمیل کند. خامنهاي چاره خود را در روش کردن «نرمش قهرمانانه» دید. نام ديگرش جام زهر بود. همان جام زهری كه خميني سرکشید. این شد که آماده تسلیم شد ودر سال 91 زمينه ملاقات با امريكاييهايي را كه همواره به ظاهر دشمن ميدانست فراهم کرد.
در سال 92، «نرمش قهرمانانه» ایجاب کرد که حسن روحاني رئیس جمهوری شود و او با سپردن 105 تعهد، قرارداد وین را، با موافقت کامل خامنهای، امضاء کرد. به قولي جام زهر را به دست فرمانده كل قوا داد. اما خامنهاي جرأت سرکشیدن آن، یعنی قبول مسئولیت را نیافت. با اینکه با جزء به جز قرارداد موافقت کردهبود، نه او و نه هیچ یک از دو قوه مجریه و مقننه، مسئولیت امضای قرارداد را برعهده نگرفتند. باجود این، خامنهای نمیتوانست از احساس تحقیر ناشی از تسلیم بگریزد. این احساس بر احساس تحقیر ناشی از جنبش مردم افزوده شد.
در سال 94 ، دو انتخابات مجلس و خبرگان مهندسی شد. هر دو به اختیار رهبر درآمدند. باوجود این، هم تحریم کنندگان و هم کسانی که رأی دادند، مخالفت خود را با خامنهای آشکارا نشان دادند. در سال 96 هم بار ديگر «انتخابات» رياست جمهوري و شوراها انجام گرفت. اگر «انتخابات» مهندسی نمیشد و بر آرای رئیسی افزوده نمیگشت، «انتخابات» اعلان ورشکست ولایت مطلقه فقیه میشد. حالا دیگر هم خامنهای میداند مخالفت مردم با او و ولایت فقیه روز به روز بیشتر میشود و ادعای او که رأی دهندگان به نظام رأی دادهاند، دروغ رسوائی است و هم همه تمایلهای موجود در رژیم. دستور «آتش به اختیار» ناشی از اضطرار است. اضطرار هم ناشی از انزوای رژیم و انزوای خامنهای حتی در خود رژیم وهم تکذیب صریح «مردم به نظام رأی دادند» است.
خامنهاي با حقارت وصف ناپذيري مجبور به دادن باج هايي شد تا بتواند جنتي را به عنوان آخرين نفر به خبرگان رهبري بياورد و بعد او را رييس كند چرا كه براي رهبري آينده فرزندش به او احتياج مبرم دارد.
از اینرو، روزي كه مجلس و مقبره خميني مورد حمله قرار گرفت، بدون ابراز اندک همدردی با مردم، بدون اشارهاي به از دست رفتگان و تسلیت به خانوادههاي آنان، در ديداري طراحي شده با تعدادي ازدانشجويان وابسته به نهادهاي خاص، حلقه دیگری بر حلقههای خطاهاي استراتژيك خود افزود و با «آتش به اختیار» زمینه رویاروئیهای خشونت آمیز در سرتاسر کشور را پدید آورد. طرفه اینکه همین شخص که از انقلاب بدینسو، همواره در کار تقسیم به دو و حذف یکی از دو بودهاست و هنر خود را این میداند که همواره در گروه حذف کننده بودهاست، کسی را که ایجاد نظام سیاسی بر پایه یک مرکز صاحب اختیار و جامعه بیاختیار، استبداد سازی بسا از نوع استبداد فراگیر میدانست و نسبت به آن هشدار میداد، ایجاد کننده دو قطب در جامعه میخواند و گمان میکند میتواند دامن خود را از شرکت در بازسازی استبداد مبری و در همانحال، روحانی و همکاران او را تهدید کند که مبادا سر از فرمان بپیچند.
خامنهاي در اين ديدار، ابتدا در باره دهه 60 سخن گفت. مشكلات و مصائب موجود در اثر شكستها را مطرح ساخت. تأمل در سخنان او، ما را از دليل صدور فرمان «آتش به اختيار»، آگاه میکند. را تا حدي روشن سازد و نشان دهد وي زماني اين فرمان را داده كه تحت تاثير مواضعي است كه از دست داده ،او مي گويد:
«...اینکه حالا یک جایی ما گفتیم [ولی] نشد، در یک جایی فلان مقصود را داشتیم [ولی] تحقّق پیدا نکرد، ...مطلقاً بایستی اجازه ندهید که یأس و ناامیدی بر شما غالب بشود.»
در دو جمله فوق او ياس و نا اميدي خود را اظهار میکند و هم سايه سنگين یأس و ناامیدی که مخالفت مردم با او و نظام ولایت فقیه بر سر گروههای حامي خود را مشاهده میکند. به آنها میگوید نگران نباشید. شما زور دارید و به شما اجازه میدهم بر ضد دارندگان حقوق ، یعنی مردم بکار برید.
او براي دادن روحيه به گروههای هوادار ولایت فقیه، سخن را به شکست و توسل به «النصر بالرعب» در موقعیت شکست خورده میکشاند:
«یک بخش دیگر از واقعیّات این است که شما وقتی آرمانگرا هستید و میخواهید به سمت این آرمان حرکت بکنید، باید توجّه داشته باشید که اینجوری نیست که انسان با معجزه خودش را به آرمان بتواند برساند. نه، مشکلاتی وجود دارد، موانعی وجود دارد؛ لابهلای این موانع باید راه را پیدا کرد.»
از لابلای موانع چگونه باید راه را پیدا کرد؟ با «آتش به اختیار». میگوید:
«خب شما افسرهای جنگ نرمید (قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید ). آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی تواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید. یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید».
نكته مهم در سخنان خامنهاي اين است كه او به سه مركز اصلي اشاره مي كند كه افسران جنگ نرم در رویاروئی با آنها «آتش به اختيار » هستند مركز فرهنگي و مركز سياسي و مركزی که جامعه مدنی است. میگوید:
«گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند… ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهی اصلی. نامهنگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئله اصلاً بیاعتبارِ بیاهمیّت فرعی را بهعنوان یک مسئله اصلی، درشت میکنند . وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم».
فرداي آن روز، يعني روز پنجشنبه 18 خرداد ماه، معلم خشونتگری، مصباح يزدي «رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» در جلسه «درس اخلاق» گفت:
«رهبر انقلاب فرمودند که اگر مرکز فرماندهی دچار اختلال شد سربازان باید آتش به اختیار باشند یعنی هرکس باید وظیفه خود را تشخیص داده و به آن عمل کند...در کشور کسانی را دیدیم که میخواستند به وظیفه خود عمل کنند اما راهی برای کشف آن نداشتند چون در فضایی قرار گرفته بودند که نمیتوانستند تشخیص دهند چون موضوعی را برای آنها قطعی وانمود کرده بودند که باور نمیکردند غیر از آن باشد...اگر فرماندهی خائن در آمد چه باید کرد؛ در اسلام برای این موضوع هم راهی وجود دارد و خوشبختانه رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند که اگر مرکز فرماندهی دچار اختلال شد سایر کارگزاران و سربازان باید آتش به اختیار باشند که اصطلاحی نظامی است یعنی هرکس باید وظیفه خود را تشخیص داده و به آن عمل کند».
آتش به اختیار بر ضد آن مرکز؟ یا برضد مردم بخاطر مختل شدن مرکز؟ بدینسان، یکبار دیگر، خامنهای به مردم ایران است که اعلان جنگ میدهد.