باریک بین: خامنهای نرمشها، پيچشها و طنازيهاي هنر ديپلماسي را راهکار میگرداند!؟
در شهريور ماه سال 96، خامنهاي در ديداري كه با مسئولان و اعضاي كابينه حکومت دوازدهم داشت، بياناتي كوتاه کرد كه تا حدي دور از انتظار تحليلگران بود و از تغييراتي در مقاصد او را بیانگر بود.
در این سخنرانی، تنها يكبار از كلمه دشمن (دشمنان)، در توصيه دوازدهم، استفاده كرد و در ما بقي سخنان او هيچ اشارهاي به دشمن نشد .
بيانات او نشان از نرمش و چرخش و طنازي نسبت به دشمنان بود و گویای اين امر محتمل بود که براي حفظ قدرت و مهار مردم کشور، قرار است به خارجيان بيشتر باج بدهد تا اگر در داخل نیاز به تشدید سرکوب شد، مردم لب به اعتراض نیز بازنکنند. اگر بخواهيم به بند بند « 12 فرمان»، بپردازیم، سخن به درازا میکشد. به توضیح چند نكته که از اهميت خاصي برخوردارند، بسنده میکنیم:
اول: انشای سخنان او در اين ديدار با انشای سخنان دیگر او، متفاوت بود.
دوم: نگارندگان اين سخنان توجهي به كلمات كليدي خامنهای، در سخنرانيها ننمودهاند. در برخي موارد از واژههايي استفاده کردهاند كه كمتر بر زبان او جاری میشوند.
سوم: تلاش شده در بيانات اين ديدار تنفر و كينه هميشگي كناري نهاده شود و از واژههايي استفاده شود كه کمتر بیانگر دشمنی باشند.
چهارم: تناقضات اين بيانات نشان ميدهد، در برخي موارد كار از دست نویسندگان سخنرانی خارج شدهاست. در نتیجه، جملاتي ناقض جملههای دیگر شدهاند.
پنجم: از حركت انقلابي سخن گفتن و در كنار آن، بکاربردن واژههايي چون نرمش و پيچش و طنازي از سوي خامنهاي متصور نبود. معمولا او چكشي برخورد ميكند، بنابراين اين احتمال وجود دارد كه نگارندگان بيانات او، به عمق خطری پی بردهاند که از سوي كشورهاي منطقه و امريكا متوجه ایران است و خامنهای را قانع کردهاند که همان رفتار در واپسین مرحله بحران هستهاي را باز درپیش بگیرد و به نرمش قهرمانانه دیگری تن دردهد. اين بار، بجای کلمه نرمش، از پيچش و طنازي، سخن بمیان آورد.
ششم: مقامات ايران و به خصوص خامنهای به خوبي از دو دوزه بازیهاي چين و روسيه در مواقع حساس با خبرند. از فشارهايي كه از سوي سعودیها و متحدانش آنها یعنی امارات، مصر، اسراييل، امريكا بر كشورهاي اروپايي وارد میشود برای اینکه آنها نیز به جبهه تحریم و تهدید ایران بپیوندند، نیز، آگاهند .
هفتم: تحريم سپاه پاسداران و تأييد آن از سوي رييس جمهوری چون ترامپ – که انجمن روانشناسان و روانکاوان امریکا او را فردی خطرناک، خطرناکترین، معرفی میکنند – به او حالی کردهاست که اين تو بميري از آن تو بميريها نيست. معمولا رسم بر ايناست كه خامنهاي، در برابر اين گونه فشارهاي سخت غربيها و متحدانش، به خصوص امريكا، به ظاهر واكنشهاي تند وكينه توزانهاي ابراز میكند و مرتب از كلمه دشمن و غلط كردي و ما هم برجام را اتش ميزنيم و توی دهن امريكا ميزنيم و ... استفاده ميکند. بعد از اعلان استراتژی امریکا توسط ترامپ نیز گفت: اگر آنها برجام را پاره کنند ما آنرا ریز ریز میکنیم. باوجود این، سمت یاب، سخنان او شامل «دوازده فرمان» است:
12 فرمان اخير خامنهای چه میگویند؟:
نخست گفت:... این مدت برای انجام کارهای اساسی، زمان کمی نیست همچنانکه امیرکبیر در دوران سهساله صدارت خود، کارهای مهمی کرد. اکنون کشور به فعالیتهایی از آن جنس نیاز دارد.
لازم به ذكر است که آنچه در این 12 فرمان آمده، بهیچرو، با راه و روش امير كبيري كه خامنهاي از او بعنوان سرمشق سخن میگوید، خوانائی ندارد. چراکه دوران افول و عقب ماندگي ملتها، از جمله ایران، زماني شروع شد كه جاي انديشيدن را تقليد، جاي تلاش و كوشش را خودانگیخته را اطاعت کورکورانه، جای رشد را تسلیم شدن به قضا و قدر و جای شرکت همگان در شور و گرفتن تصیم را تسلیم تصمیم مستبد جبار گرفت. در «فرمان» ها تأمل کنیم:
☻ فرمان اول: «داشتن نیت الهی برای خدمت به مردم به عنوان بندگان خدا و حل مشکلات آنها»، و «انس با قرآن و دعا»
آیا او نمیداند که قدرتمداری و خشونتگستری رژیم ولایت فقیه، قدرت را خدا گردانده و خداوند را از یاد او و دستیاران او بردهاست؟
☻ فرمان دوم:... لزوم داشتن «روحیه جهادی و تلاش مضاعف و خستگیناپذیر و بدون چشمداشت»
اما او از جهاد نه کوشش خودانگیخته برای رشد که «جهاد ابتدائی» یعنی تقدم جستن در جنگ میفهمد. روش او «النصر بالرعب است». تحت کلمه جهاد، مردم جنگ 8 ساله و خشونت گستری «حزبالله» و عملیات سازمان ترور تحت امر او را تجربه کردهاند. بیرون آمدن کلمه جهان از زبان او، خشونت را متبادر به ذهن عموم میکند. این «فرمان» بدون اینکه او توضیح بدهد از چه زمان جهاد را بکاربردن زور نمیداند و معنای جدیدی که به آن میدهد چیست؟
☻ فرمان سوم: اعضای دولت علاوه بر اینکه در تصمیمات دولت، مسئولیت مشترک دارند، باید با یکدیگر همکاری داشته باشند و به صورت تیمی عمل کنند.
اما اجرای این «فرمان» ناممکن است. به این لیل ساده که وزیران اصلی را او تحمیل کردهاست و کارجمعی هیأت وزیران با اطاعت از دستور او، خوانائی ندارد. با وزیرانی نظیر جواد ناظري همان جهرمي وزير بازجوي حجاريان و امين زاده و يا علوي تابع مطلق خامنهای و یا امير حاتمي كه بدتر از سردار نقدي است و منصور غلامی، چگونه ممکن است کار تیمی کرد؟
☻فرمان چهارم: تحمل شنیدن صدای مخالف را داشته باشید و با بالا بردن حلم خود که همان ظرفیت درونی است، از نقادی استقبال و استفاده کنید.
از قرار، خامنهاي يادش رفته، در برخورد با مخالفان محمود احمدي نژاد در سال 88 چه كرد و مخالفان را ميكروب سياسي خواند،و رييس جمهور او هم مردم را خس و خاشاك ناميد و نمايندهاش در مشهد انها را گوساله و بزغاله خواند. او فرمان داد منتقدان و مخالفان و معترضان را به گلوله ببندند. او میگفت شاگرد آیةالله منتظری بودهاست، بدین خاطر که خطاب به خامنهای گفت: سواد مرجعیت را ندارد، 5 سال محصور و تا پایان عمر از تدریس ممنوع کرد و حسینیه او را به غارت مزدوران خود سپرد و...
☻ فرمان پنجم:«داشتن بخش ارتباطات مردمی قوی» و سفرهای استانی بسیار خوب و مفید است».
در آغاز، بنیصدر بود که گفت: هر ماه از سال را در یک استان خواهد گذراند و در آن ماه، اسباب رشد هر استان را برپایههای داشتههای آن استان میگذارد. این کار را با خوزستان آغاز کرد. بازسازی شبکه آبیاری دوران باستان، بدینترتیب آغاز شد. اما چون قدرت هر کار را از محتوی خالی میکند، سفرهای استانی نیز در هزینه کردن پول برای ترتیب استقبال و وعدههائی که اغلب به عمل در نمیآیند، ناچیز شد.
☻فرمان ششم: «لزوم حفظ و تقویت روحیه مردم و پرهیز از اشرافیگری »،
گوئی فراموش کردهاست دستگاه عریض و طویل «رهبری» و این واقعیت را که اموال رهبری و خورد و برد فرزند و دستیاران خویش را
☻ فرمان هفتم : به حرکتهای مردمی که غالباً خودجوش است اعم از فرهنگی، اقتصادی و خدماتی همچون گروههای جهادی یا فرهنگی، کمک و مساعدت کنید.
روشن است که معنی حرکت خودجوش را نمیداند و یا بهتر بگوئیم که آنرا هم در حرکتهای خشونتآمیز دستوری فروکاسته است. او گروههای جهادی چماقدران را چماقدران میداند. النصر بالرعب را توسط همین «گروههای جهادی» به اجرا میگذاشت و میگذارد: حملههای گروههای مسلح و نيمه مسلح به سفارتخانه و دفتر هواپيمايي عربستان، شركت نستلهيا، حمله به خانه آیةالله منتظري يا حمله به مردم حاضر بر مزار سحابي و خانه داريوش فروهر و به زندانيان سياسي در بندهاي مختلف زندان اوين و گوهر دشت كرج، بخشی ناچیز از جنایتکاریهای این گروههای تحت فرمان خامنهای است.
☻ فرمان هشتم: «در نظر گرفتن کارآمدی، تدین، انقلابی بودن ، پرکاری و جهادی عمل کردن در انتخاب همکاران و مدیران زیرمجموعه»
احمدی نژاد که میگفت طرز فکرش به او نزدیکتر از طرز فکر هاشمی رفسنجانی و تحمیل منصور غلامی (تازهترین دسته گل «رهبر») و نیز کسانی که در بیت او کار میکنند، گویای درک او از کلمههائی است که بکار بردهاست.
☻ فرمان نهم:... پیگیری و نظارت بر زیرمجموعه»
تكرار است و گویای این واقعیت که چون او از «زیر مجموعه»، آدمهای مطیع میفهمد، هنوز ندانستهاست که هرگاه بنابر رعایت حقوق و منرلتها باشد و هر صاحب مقامی لیاقت و دانش آن مقام را داشته باشد، در تمامی دستگاه اداری هیجان مثبت کار پدید میآید.
☻فرمان دهم: «داشتن برنامه دقیق و مدون و علمي»
آیا در خود نمینگرد که فاقد علم است و 35 سال است بعنوان رئیس جمهور و رهبر مسبب وضعیت امروز ایران است؟
☻ فرمان يازدهم: «در تصمیمگیریها و اقدام، با درنظرگرفتن اسناد بالادستی و سند چشمانداز و قوانین مصوب مجلس، شجاعت به خرج دهید و روحیهی خطرپذیری داشته باشید».
باز تکرار است اما واجد نکته مهمی نیز هست: مطیع من باشید. زیرا سیاستهای کلی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاست خارجی را او تعیین میکند. ناقض فرمان دهم نیز هست. زیرا اگر قرار بر اجرای سیاستهائی باشد که او تعیین میکند، دیگر «برنامه دقیق و مدون و علمی» چه محلی از اعراب پیدا میکند.
☻ فرمان دوازدهم: مهمترين «رهنمود رهبر» در اين بند امده است كه در زیر توضیح میدهیم:
خبر ديدار خامنهاي با وزیران حکومت روحانی از سوي «روابط عمومي بيت رهبري» به عنوان «توصيههاي رهبري به دولت دوازدهم»، تنظيم و در اختیار خبرگزاریها قرارگرفت. همه آنها ميبايست آنرا همانگونه كه بيت ارسال داشته ، انتشار دهند. الا اینكه اول: مسئولان روابط عمومي، به دلخواه سخنان او را تقسيم بندي كرده و هر بخش را به عنوان توصيه رهبري، شماره گذاري كردهاند .
دوم: مسئولان روابط عمومي هنگامي كه به آخر توصيهها رسيدند، دیدند که شمارهها در حال افزايش اند. لذا، در توصيه دوازدهم ، شماره گذاري را متوقف كرده و توصيه دوازدهم را كه خود 15 بند بود را يكجا آوردند:
توصيه دوازدهم چنین تنظیم شدهاست:
«آخرین توصیه رهبر انقلاب اسلامی به دولت، موضوع در نظر گرفتن اولویتها در هر حوزه و تمرکز بر اولویتهای اصلی بود». اما همين توصيه 15 قسمت جداگانه دارد:
1. «اقتصاد» را اولویت واقعی کشور است. اقتصاد باید اولویت همه اعضا و بخشهای دولت باشد.
بالاخره معلوم شد اقتصاد مال خر نيست و...
2. اگرچه وزارتخانههایی مانند اقتصاد، صنعت، معدن، تجارت و جهاد کشاورزی مستقیماً در مسائل مهمی نظیر تولید و اشتغال مسئولیت دارند، اما دیگر بخشهای دولت از جمله وزارت امور خارجه، آموزش و پرورش، علوم و ارشاد نیز میتوانند در حل مشکلات اقتصادی، زمینه سازی و کمک کنند.
3. آمارهای ارائه شده در بخش اقتصاد بر اساس مبانی علمی مطرح میشود، اما این آمارها بهطور کامل و در همهجا، نشان دهنده وضع واقعی کشور و زندگی مردم نیست، بنابراین در این میان مشکلی وجود دارد که باید آن را شناخت و حل کرد.
4. بر اساس این آمارها، تورم از چند ده درصد به زیر ده درصد رسیده، اما آیا قدرت خرید مردم و ارزشی پول ملی نیز در همین مقیاس، بالا رفته است؟
در بند سوم و چهارم و بندهای بعدی او روحانی و حکومت او را دروغگو میخواند. اما خرابیها که بر هم انباشته شدهاند، در ریاست جمهوری و سپس رهبری او ببارآمده و اینک برآنها افزوده میشود.
5. درباره رکود هم آمارهای اعلام شده درست است ولی هنوز واحدهای کوچک و متوسط فراوانی وجود دارد که زیر ظرفیت کار میکنند یا تعطیل شدهاند و این واقعیت نشان میدهد که یک جای کار عیب دارد که باید آن را پیگیری و رفع کرد.
6. مسئله بانکها، سرمایه گذاری، رشد نقدینگی و مسئله قاچاق را در موضوع اقتصاد مهم است. مسئولانی که در دولت با اقتصاد، ارتباط مستقی مدارند باید مانند یک تیم هماهنگ، تصمیمگیری و عمل کنند و دیگران نیز به آنها کمک نمایند.
اول با تحمیل وزیران کار تیمی را ناممکن میکند و سپس دستور کارکردن تیمی را صادر میکند!
7. اجرای سیاستهای اصل ۴۴ از دیگر سرفصلهای مهم اقتصاد است و در این زمینه، کار پیش نمیرود. در بسیاری از موارد ،سیاستها و مشکلات روشن است، و تصمیمات خوبی هم گرفته میشود اما کارها آنچنان که باید و شاید پیش نمی رود که این واقعیت نشان می دهد مشکل اصلی در اجرای تصمیمات است.
پنداری از یاد بردهاست که سياست هاي كلي در باره اصل 44، تصویب کرده و دستور اجرایش را دادهاست، سبب شده که صدها ميليارد تومان از اموال مردم به سرداران سپاه و نيروي انتظامي و نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي داده شود. روحانی ناگزیر شد بگوید بعنوان خصوصی سازی، از دولت بیاسلحه گرفتیم و به دولت با اسلحه دادیم.
8. دست به دست شدن بنگاهها و مراکز اقتصادی در بخشهای مختلف دولت بیفایده است. باید با اجرای صحیح سیاستهای اصل ۴۴، دولت از تصدیگری به تنظیمگرایی، تغییر وضعیت دهد و با مشخص کردن راهها و سیاستها، نظارت و نظم را اعمال کند.
9. برخورد جدی با مفاسد اقتصادی ومسئله روستاها ومدیریت واردات و صادرات و آمایش سرزمین نیازمند توجه ویژه هستند. در آمایش سرزمینیِ استانها کارهایی شده است اما در آمایش سرزمینیِ کشور، هنوز سندی نداریم که باید برای تدوین و اجرای این سند مهم، برنامه زمانبندی تهیه شود.
پنداری او مسئول بیابان شدن سرزمین ایران و بیابان شدن جامعه ایرانی نیست. و بعد از 40 سال، تازه یادش آمده در باره آمایش سرزمینی سندی نداریم!
10. فعالیتهای ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی و تصمیمات آن خوب است. اما همه این تصمیمات عملیاتی نشد و توقع این است که نظارت و پیگیری شود تا تکالیف تعیین شده دستگاهها، بخوبی محقق شود.
و هنوز نمیداند برنامه بازسازی اقتصاد تولید محور را مثله کردن و دستورالعملی با مواد متناقض صادرکردن و برآن، اقتصاد مقاومتی نام نهادن، غیر ممکن کردن بازسازی اقتصاد تولید محور است.
11. تغییر جهتگیری اقتصادی کشور از «اقتصاد رانتی و نفتی» به «اقتصاد مولد و مردمی» ضرورت دارد. باید اقتصاد را از نفت خلاص کنیم و این هدف مهم با توجه به امکانات، ظرفیتها و نیروی انسانی کشور تحققپذیر است، همانگونه که برخی کشورهای بدون نفت، این کار را کردهاند.
آیا او نمیداند که آن «برخی کشورها» گرفتار بلای ولایت مطلقه فقیه و حزب سیاسی مسلح و مافیاهای نظامی – مالی نیستند؟
12. حفظ جهتگیری و روحیه انقلابی و دینی در دیپلماسی مهم است. باید در مسائل دیپلماسی به انقلاب خود افتخار کنیم و از عمل کردن به هنجارهای ملی یعنی هنجارهای برآمده از انقلاب، نظیر ایستادگی در مقابل استکبار، ظلم ستیزی و مخالفت با نظام سلطه،
احساس عزت کنیم.
و باز نمیداند که استبدادی با تمایل به استبداد فراگیر انقلاب را میان تهی کرده، دین را از خود بیگانه و آن از خود بیگانه را نیز از خود بیگانه کرده و اعتباری برای کشور در جهان باقی نگذاشته است. سخنان او حاکی است که میداند چه به روز ایران آوردهاست و وارونه «نظام مقدس ولایت مطلقه فقیه» مطلوب مردم ایران است.
13. پایبندی به مواضع و هنجارهای انقلابی باعث تشَخّص و برانگیختن احترام دیگران میشود، ضمن اینکه این کار با استفاده از نرمشها و پیچشها و طنازیهای هنر دیپلماسی منافاتی ندارد.
راستی ایناست که 12 فرمان و بندهای فرمان دوازدهم، پوشاندن گندابی است که رژیم ولایت مطلقه فقیه شدهاست. این قسمت از بند 13 و دو بند 14 و 15 گویای وضعیتی هستند که خامنهای خود و رژیم را در آن میبیند. از دید او، عامل تعیین کننده، رابطه با قدرتهای خارجی است و راهکار او برای تنظیم این رابطه، «نرمشها و پیچشها و طنازیها» است!
14. گشودن چتر دیپلماسی بر همه جهان و تمرکز نکردن بر روابط با چند کشور محدود، » باید روش کار باشد.
15. در عرصه دیپلماسی باید چابک، به روز، سریع و هوشیار عمل کرد و به فضل الهی در آینده نیز همانگونه که تاکنون پیش رفتهاید و در مقابل دشمنان ایستادهاید، عمل کنید.
اما تاکنون، آنچه حکومت روحانی انجام دادهاست، بکاربردن «نرمش قهرمانانه» در سپردن 105 تعهد به «دشمنان» در قرارداد وین است. و چون، به دستور او، تسلیم در مورد اتم همراه نشد با عادی کردن رابطه، اینک «دشمن» اصلی، تحریمهای جدید وضع و تعهدهای جدید مطالبه میکند.